بسم الله الرحمن الرحیم
کاش میشد بچهها را جمع کرد / سنگر آن روزها را گرم کرد
کاش میشد بار دیگر جبهه رفت / جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت
ندیدم آینهای چون لباس خاکیها / همان قبیله که بودند غرق پاکیها
به عشق زنده شدن عند ربهم بودن / شده ست حاصل آنها زسینه چاکیها
دلیل غربتشان اهل خاک بودن ماست / نه بی مزار شدنها نه بی پلاکیها
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند / زمین چقدر حقیر است آی خاکیها
آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.
سی ویکم شهریورماه یادآور پایداری، استقامت، رادمردی و رشادتهای شهیدان، جانبازان و ایثاگران و نماد اتحاد و همدلی همه ملت بزرگ و عظیم ایران اسلامی برای مقابله با ابرقدرتها و شیاطین بزرگ است و این واقعه مهم تا همیشه تاریخ به عنوان حماسهای ماندگار ثبت خواهد ماند و بر تارک ایران اسلامی خواهد درخشید.