موضوعات: "فرهنگی" یا "اعیاد" یا "سوگواری ها"
یکی از دوستان توی این بل بشوی اقتصادی فرمودند که دوستی دارند. دوست ایشون در انگلستان زندگی می کنند و البته گاه گداری هم ایران میان. و داستانی رو برای این دوستمون تعریف کرده بودند .
حالا داستان:
یک روز به سوپری نزدیک خونشون می رن و یه شونه تخم مرغ می خرند.مغازه دار می پرسه امشب مهمون داری؟ همیشه دو، سه تا تخم مرغ می گرفتی!
این آقای ایرانی مقیم انگلیس در جواب می گن: نه. مگه نشنیدی تخم مرغ می خواد گرون بشه.
مغازه دار تعجب می کنه. به آقای ایرانی مقیم می گه شونه تخم مرغ رو بده. آقای ایرانی مقیم بی خبر از همه جا با تعجب شونه رو میده به مغازه دار.
مغازه دار شونه ی تخم مرغ رو سر جاش می گذاره و می گه من به تو تخم مرغ نمی دم. تو اخلال گر اقتصادی هستی.
+کاش ما هم یاد می گرفتیم وقتی چیزی قراره گرون بشه نریزیم توی مغازه ها و … تا جا داره بخریم. مگه تا چند وقتتو می تونی تأمین کنی.
+از ماست که بر ماست. این قدر ایراد از این طرف واون طرف نگیریم. کمی منصفانه نگاه کنیم. خودمون چقدر برای جامعه کار کردیم و چقدر مایه ی ضرر شدیم.
محیطی برای وبلاگ نویسی بانوان با هدف تولید محتوای فرهنگی و مذهبی بومی و ارائه الگوی صحیح زن مسلمان در فضای مجازی
سلام
نمی خواستم در این مورد چیزی بنویسم ولی تو این چند روزه اتفاقی افتاد که لازم دیدم بنویسم.
مگه کوثر بلاگ محیطی برای وبلاگ نویسی بانوان نیست؟!
یه مدتی پست هایی رو می دیدم که وقتی می رفتم توی شناسه هاشون مذکر می نمایاندند!
حالا این هیچ.
چند روز با عنوان همیاری کسی خواسته بود برای وبلاگ داری کمکش کنم. اسم شناسشم مذکر بود. اول آدرس وبلاگ رو خواستم ازش بعد با خودم گفتم این جا محیطی زنونه است . ایشون که مرد نیست. خلاصه
ما جوابشون رو دادیم.
فکر کنم از لحاظ سنی به هم نمی خوردیم بلاکم کرد/:
حالا هنوز موندم مونث بود یا مذکر.
خدا همه رو به راه …. متمایل بفرماید.
در یک مسأله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمیکردیم.
ما هم گفتیم: نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل میکنه.
داریوش گفت:
من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچگوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره
تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مسألهای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده.
برگرفته از http://www.teribon.ir
+کاری رو انجام بدیم که ثمری داشته باشه.
عاقبت دلقک بازی
امام جعفر صادق عليه السّلام نقل کرده اند:
در شهر مدينه طيبّه مردى بيكار و ولگرد وجود داشت كه كارش جُك گفتن و خندانيدن افراد بود.
روزى با خود گفت : من همه را خندانده ام ، مگر يك نفر به نام علىّ بن الحسين ، امام سجّاد عليه السّلام را؛ و بالا خره يك روزى بايد حيله اى برايش بسازم تا او و ديگر همراهانش را بخندانم .
پس روزى در حالى كه حضرت زين العابدين عليه السّلام به همراه دو نفر از دوستان خود از محلّى عبور مى نمود، آن شخص شوخ مزاج آمد و عباى حضرت را از روى شانه هايش كشيد و فرار كرد.
دوستان حضرت او را دنبال كردند و عباى حضرت را از او پس گرفتند و در حالى كه امام عليه السّلام كنارى نشسته و در فكر فرو رفته بود عباى حضرت را تقديم حضورش كردند.
امام عليه السّلام بعد از آن كه عباى خود را گرفت و بر دوش انداخت ، به آن دو نفر همراه خود فرمود: اين شخصى كه اين چنين كارى را مرتكب شد، چه كاره است ؟
عرضه داشتند: شخصى بى كار است ، كه با متلك و جُك گفتن مردم را مى خنداند و از اين راه امرار معاش كرده و زندگى خود را تامين مى كند.
حضرت فرمود: به او بگوييد: واى بر حال تو! مگر نمى دانى ، روزى را در پيش دارى كه به حساب اعمال و گفتار رسيدگى خواهد شد؛ و در آن روز متوجّه خواهى شد كه خسارت كرده اى و پشيمان خواهى گشت و ديگر قابل جبران نخواهد بود.
شيخ مفيد، امالى، ص 219، ح 7.
آیا کسانی هستند که امروزه چنین شغلی داشته باشند؟