این اتفاق را می توان معلول چند علت دانست از جمله:
1) ضعف در دشمن شناسی مردم مدینه؛ مردم مدینه امام را می شناختند اما یزید را آن گونه که بود نمی شناختند. آن ها به خیال خود خلیفه را مودب به آداب اسلامی می دانستند.
2) قداست سازی نسبت به مقام خلافت عامل دیگری بود بر سکوت مردم؛ چرا که مخالفت با خلیفه را خروج بر خلیفة الله می دانستند.
3) فرو رفتن مردم مدینه در تجملات و عافیت طلبی و تلاش برای کسب دنیا و زراندوزی بود نه کسب شهادت.
4) دوری مردم از اهل بیت. معاویه در طول خلافت خود مردم را از اهل بیت دور کرد و اهل بیت را در حاشیه قرار داد. او در پایان نمازهایش بر امیر المومنین سب می فرستاد. در چنین فضایی طبیعی است که خروج امام از مدینه مردم را به هیچ واکنشی ودار نمی کرد.
5) خواص جامعه چون محمد حنیفه و عبدالله جعفر و عبدالله بن عباس هر کدام موضع خاصی داشتند. آنها قیام را صحیح نمی دانستند. در نتیجه مردم سر درگم بودند که چه کنند؛ چرا که عوام تاثیر از خواص می گیرند.
6) خفقان و استبداد حکومت اموی؛ در نتیجه کسی جرأت ابراز حمایت از اهل بیت را نداشت.
منبع: بر کدامین مصیبت باید گریست؟ نوشته سید محمد تقی قادری
این تصمیم امام علیه السلام چند دلیل داشت:
1) امام با شناختی که از حکومت بنی امیه داشتند، می دانستند که اگر زنان و کودکان در مدینه بمانند گروگان گرفته می شوند و امام باید به مدینه برگردند تا بتوانند زنان و کودکان را آزاد کنند.
2) امام از ابتدا قصد نهضتی همه جانبه داشتند تا باغی به وجود آورند که هر گلی را داشته باشد تا هر کس به اندازه ظرفیت و قابلیت خویش از گل های آن باغ استشمام کند. تا مردان با شهادت و زنان با استقامت حکومت یزید را به بن بست بکشانند.
3) گزارش های تاریخی نشان می دهد که زنان با میل و اختیار خود امام را همراهی کردند. آن ها به این معرفت رسیده بودند که تکلیف و وظیفه شان حمایت از امام و همراهی ایشان است.
4) معاویه آن ها را شورشی و بلوا گر معرفی کرده بود؛ در نتیجه این حرکت امام، شورش امام را در ذهن ها تداعی می کرد. با همراهی زنان و کودکان این بهانه از همه گرفته شد که امام بخواهد جنگ مسلحانه کند.
منبع: بر کدامین مصیبت باید گریست نوشته سید محمد تقی قادری