مرد پاکت در بسته ای را به خواهر داد و گفت پاکت را ببر و جواب هایش را بیاور. زن نگاهی به پاکت انداخت و گرفتش. خیلی دلش می خواست بداند چه سوالاتی کرده، ولی قول داده بود امین باشد. پاکت را به خانم عسگری داد. جواب هایش را هفته بعد گرفت و به دست حبیب رساند.… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1395"
شب که از نیمه می گذشت، مادر دست جلیل و خلیل، که هنوز کوچک بودند را می گرفت و می دید اگر سرد بود، پتوی بیشتری می انداخت رویشان و یا این که حرارت اتاق را بالا می برد، مبادا که بچه ها سردشان شود. سال 61 بود. کشوی سرد خانه را کشیدند جلو. مادر دست جلیل را… بیشتر »