فقط تو رو می خوام
گفت که من رو به خاطر چادرم خواسته. ولی خانواده اش به خاطر چادرم من رو نخواستند.
نمی دونم چی شد که جواب بله دادم.
ازش خوشم اومد.
از اصرارهاش خوشم اومد.
از غیرتش خوشم اومد.
از سر به زیریش خوشم اومد.
از دعای کمیل هایی که گه گاه شب های جمعه می خوند خوشم اومد.
نمی دونم.
وقتی رفتم خونشون مادرش ماهواره رو روشن کرد و نشست به دیدن. پاشو انداخت روی اون پاش . خلخال پاش تکانی خورد و ثابت شد.
شب عروسیِ فامیل، من رو به زور برد به عروسی تا نگن عروسش اُمله و من تمام مدت توی ماشین موندم و فکر کردم. گریه نکردم. نگاه تند پدر شوهر حک شد روی قلبم.
چادرم رو مسخره کرد.
با این که داشت برای عروسش هدیه ای نخرید. و من با خودم چند باری گفتم محبت دل از ریزش دست پیداست.
این بار از سکوت همسرم بدم اومد.
از این که من رو توی تنهایی هام رهاکرد بدم اومد.
از این که ولعش نسبت به من تمام شده بود و ملاقاتمان محدود شده بود به دو ساعت شب و یک ساعت صبح، بدم اومد. سر سفره ی صبحانه و شام. بقیه اش کار بود و کار.
از این که می دونست شرایط من در چنین خانه ای سخته و باید بیشتر وقت بگذاره، اما کاری نکرد بدم اومد.
از این که بعد از کار خونه ی مادرش می رفت و بعد از چند ساعت بر می گشت و چیزی نمی گفت، بدم اومد.
از این که هیچ وقت از دلم حرفهای خانواده اش رو در نیاورد، ازش بدم اومد.
برام سوال شد
چرا ازدواج کرد؟
چرا با دختر غیر هم سنخش ازدواج کرد؟
نکنه می خواست از بابت زنش خیالش راحت باشه بدون قبول هیچ مسئولیتی؟
خانواده ای که مقدسه یعنی یه زن توی چهار دیواری اسیر باشه تا شب مردش بیاد خونه و همین؟
زن توی همچین خونه ای چه حسی می تونه به مردش داشته باشه؟
فکر کنم اول از علاقه به نفرت و بعد از مدتی بی حسی، بی تفاوتی، بی انگیزه ای…
ولی من توی همون مرحله ی نفرت تمومش کردم.
گفت : چرا؟
جواب دادم: فقط این نیست که عقدش کنی و بعد فکر کنی برای همیشه مال تو ست. مطمئن باش همیشه خندان و آراسته و خوش اخلاق و مهربان برای تو نخواهد بود. نه.اول روحش از تو جدا میشه و بعد جسمش رو هم با خودش می بره.
تو مسئول بودی که از من مراقبت کنی. جلوی تمام حرفهای خانواده ات. نه با بی احترامی. نه . با تمام مردونگی ت . با تمام عقلت و مدیریتت و…………
و
تو تنها سکوت کردی!
نظر از: ریاحی [عضو]
سلام
متاسفانه بعضیا ظاهرسازی میکنن که از بابت زنی که میگیرن خیالشون راحت باشه
نمی دونم این بنده خدا چجوری بوده ولی گاهی تعصب میاد جای غیرتو میگیره
http://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/
پاسخ از: ریاحی [عضو]
از اول اشتباه کرد
از همون روزیکه دید پسر با غیرت میشینه کنار خالواده اش ماهواره نیکا می کنه
یه دعای کمیل و یه سر به ز یر بودن که نمیشه ادم متعهد و معتقد !
دخترامون نمی دونم چرا زود به هول و هلا می افتن؟؟
پاسخ از: ریاحی [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...